روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه
در مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه سعی خواهم کرد از منظر روانشناسی اجتماعی، برداشتهایی را ارائه دهم، بدون اینکه ارزشهای خود را دخالت داده باشم؛ بنابراین هدفم مشخصکردن درستی یا غلطی نیست، بلکه سببشناسی بیطرفانهٔ واقعیتی است که وجود دارد؛ البته شاید کمیّت آن محل بحث و اختلاف باشد.
پیشاپیش از تکرار مکرّر عنوانِ مقاله یعنی روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه عذرخواهم (به دلیل سئو و بهتر دیده شدن در نتایج جستجوی گوگل). 🙏
✅ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه : یک سؤال مهم!
به نظر من در خصوص حجاب، ضمن نفعِ بحثهای فقهی، فرهنگی، قانونی و روشی، در حال حاضر بحثی بر سایر مباحث مقدم است و تا وقتی جوانب آن تحدید نگردد، عملاً هر اقدامی تأثیر قابلِتوجهی نخواهد داشت! سؤال مهمی که من بهعنوان روانشناس با آن مواجه بودهام و در مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه به آن خواهم پرداخت این است: چرا بخش مهمی از جامعه استدلال منطقی در خصوص منافع حجاب و مضرّات بیحجابی را «نمیشنود» و به اندازهٔ وسعش در برابر آن مقاومت میکند؟
اگر قائل باشیم که حجاب حق است، پاسخ به این سؤال اهمیت بیشتری مییابد، چراکه اولین قدم برای ترویجِ حق، گوشِ جاندادن به سُخن حق است! و تا وقتی شخص، حاضر به شنیدن نباشد! راهی به او وجود نخواهد داشت! به همین دلیل تمامی مظاهر مونولوگ و دیالوگ (فیلم، سریال، هنر، خطابه، مباحثه، گفتگو و…) عملاً کارکرد خود را از دست میدهند و تلاشهای بسیج شده در این جهت بیاثر میمانند.
✅ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه : در چه وضعیتی قرار داریم؟
یقیناً پاسخ این پرسش تکبعدی نیست، اما من بر جنبهای مغفول متمرکز خواهم شد، به همین منظور در ابتدای مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه توضیح میدهم که در چه وضعیتی قرار داریم؟
از یکسو حکومت اسلامی خود را مجری و مبلّغ ارزشهای دینی میداند و رکن اصلی مدعای آن ملازمهٔ سیاست و دیانت است، ارزشهایی که بهتبع دینی بودنِ حکومت، قابلتفکیک از آن نیست. در بینِ ارزشهای حکومتی، حجاب یکی از محوریترین آنهاست که البته نمود اجتماعی و علنی دارد و صرفاً یک مسئلهٔ شرعی و فرهنگی نیست، بلکه امری سیاسی هم هست و در حال حاضر نُماد حکومت اسلامی محسوب میشود، پرچمی که بهحکم حرام سیاسی بودن، هیچگاه نباید زمین بماند. روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه.
از سویی دیگر فشار روانیِ حاصل از اهمال و کژ کاری حکمرانی سیاسی-اقتصادی و بروز عواملیِ همچون «عدم تدبیر و اقتدار مُکفی برای حل بحرانها و بیثباتیهای اقتصادی»، «تورم فزایندهٔ مستمر»، «تهدیر متناوب سرمایهها و تقلیلِ قدرتِ خرید مردم»، «ویژه خواریهای خواص»، «تبعیضها و رانتها»، «رابطهسالاریهای سیاسی»، «تحقیر اربابرجوع در سازمانهای دولتی»، «عدم همسانی سبک زندگی کارگزاران با شعارهای حکومتی»، «تفاوت گفتار و رفتار کارگزاران قبل و بعد از قدرتیابی» و عواملی ازایندست موجبِ افزایشِ «بدبینی»، «بیاعتمادی» و «نااُمیدی» گردیده است، این سه عامل اضلاع مثلثی را تشکیل دادهاند که آن را «احساسِ ناامنی روانی» مینامم، احساسی که «زیربنای بسیاری از تصمیمات و رفتارهای فردی و جمعی» است.
✅ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه : مردم چند دستهاند؟
در این بخش از مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه شرح میدهم که در این وضعیت، مردم به چند گروه تقسیم شدهاند (بهصورت پیوستاری با سطوح و درجهبندیهای متفاوت):
گروه اول، دستاوردهای حکومت را چشمگیر میدانند و ناکامیها را به «نیرنگهای خارجی» و «اهمالها و خیانتهای داخلی» منتسب میکنند، بنابراین ضمن پای فشاری بر ارزشهای دینی کماکان حامی حکومت اسلامی هم هستند.
گروه دوم، معتقدند ناکارآمدیهای جدی وجود دارد که مربوط به ارزشهای دینی نیست، بلکه بیکفایتی حاکمان چنین شرایطی را ایجاد کرده است، این گروه ضمن حفظ اعتقادات دینی از حکومت و یا عملکرد آن تبرّی میجویند.
امّا گروه سوم (که محل بحث ماست)، دستاوردهای حکومت را ناچیز شمرده و ریشهٔ ناکارآمدیها را نه صرفاً به شیوهٔ حکمرانی بلکه به ارزشهای حکومتی که همان ارزشهای دینی است منتسب میکنند.
آنها با تعمیم ناکارآمدیها به اصلِ دین، نسبت بهتمامی آموزههای دینی بیاعتقاد شدهاند. اعضای این گروه در سه سطحِ پیوستاریِ «بیتفاوت»، «مخالف» و «مبارز» قرار میگیرند (فعلاً مجالِ بررسی ویژگیهای این سطوح نیست) و نسبت به ارزشهای دینی «متناسب با سطحِ خود» عکسالعمل نشان میدهند (خفیف، میانه، شدید)، یعنی رفتاری مخالفِ ارادهِٔ حکومت برمیگزینند؛ به همین دلیل بیحجابی را که حاکمیت بر روی آن حساسیت ویژهای داشته و البته «ظهور اجتماعی» بیشتری هم دارد، بهعنوانِ «نُماد مقاومت و اعتراض» برگزیدهاند (ناخودآگاه و خودآگاه).
امّا قصّه اینجا تمام نمیشود با رویگردانی از ارزشها، خلأی ایجاد گشته که باید جای خالیاش پر گردد، چراکه انسان موجودی ارزشمدار است و پایبندی به ارزشها جزئی از وجود اوست (در طول تاریخ بشریت هیچ جغرافیایی را نخواهید یافت که مردمش پایبند به ارزشهایی نباشند و زندگی خود را حول آن محور بنا نکرده باشند!).
پس جستجو برای ارزشیابی و تنظیم زندگی بر آن محور آغاز میشود، در این فرایند، رویارویی با فرستندههای تمدّن غرب شکل میگیرد، تمدنی که با استمداد از انبوهِ ابزار و فنون جذّاب، مشغول مخابرهٔ ارزشهای خود به جهان است، ارزشهایی که دقیقاً نقطهٔ مقابل ارزشهای دینی است و اتفاقاً همین امر جذّابیتش را برای این گروه بیشتر میکند (به دلیل دلچرکینی از ارزشهای حکومتی). روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه.
در مواجه این فرستندهٔ قوی خارجی با جستجوگر فعال داخلی، انتقال ارزشها رخ میدهد و ازآنپس شخص تمام شئون زندگی خود را بر مدار ارزشهای غربی تنظیم میکند. جایگزینیِ ارزشها، دگرگونی فاحشی در سبکِ زندگی این بخش از جامعه ایجاد کرده است، سبکی که در آن حجاب ارزش بشمار نمیرود و بیحجابی اساساً مسئله و مصداقِ مُنکر نیست.
بنابراین بخشی از جامعه، ریشهٔ مشکلات خود را در «حکومت» و «ارزشهای حکومتی» میداند، بنابراین دقیقاً «همان میکند که حکومت نمیخواهد!». از دیگر سو در فرایند «انقطاع از ارزشهای دینی» و «ارزشیابی مجدد» به «ارزشهای غربی» گرایش پیدا کرده و در نتیجهٔ همین گرایش دچار «دگرگونی سبک زندگی» شده است، از همین رو اساساً بیحجابی را مُنکر نمیداند؛ بلکه آن را «ارزشمند» میشمارد.
پس تا اینجای مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه روشن شد که برای بخش مهمی از جامعه بیحجابی نهتنها مُنکر نیست بلکه «نُماد اعتراض و ارزشمند» است.
در چنین بستری «شنوندهای برای استماع استدلالهای حکومتی» یافته نمیشود، چراکه اولاً حکومت (با تمامی مظاهرش) عامل بدبختی است و ثانیاً راه نجات از این بدبختی پناهبردن به مخالف و دشمن اوست.
البته دشمنی که مظهر «علم»، «شکوفایی» و «آزادی» است و همچون یک «الگو» درخشیده است و سهلگیریهای فرهنگیاش هم مطابق با «خویِ طبیعی انسانی» است (نه فطری او).
همین «ارادهٔ نشنیدن» عملاً تمامی مظاهر مونولوگ و دیالوگ را بیاثر کرده است و مجموع آنچه که برای ترویجِ حجاب تولید میشود بیش از آنکه به «استفادهٔ» جامعهٔ هدف برسد، صرفاً مورد «استنادِ» گروه اول و دوم (موافقان حکومت اسلامی و دینداری) قرار گرفته و احساس رضایتمندیشان را افزایش میدهد! گویی چشم زخم برداشته باشد و شما لب را درمان کنید! روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه.
✅ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه : عدمتأثیر تنبیه و نهیازمنکر
اکنون پس از این تقسیمبندی و در این بخش از مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه میخواهم به این سؤال پاسخ دهم که آیا جامعهٔ هدف با «تدبیر تنبیه»، «نهیازمنکر»، «امربهمعروف» و یا حتی «اقدامات فرهنگی» به ارزشهای دینی یا حجاب تن خواهد داد؟!
همانطور که در بخش قبلی مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه اشاره کردم، گروه سوم در سطوح مختلفی هستند و بهتناسب سطحی که در آن قرار دارند عکسالعملهای متفاوتی نشان میدهند، رفتارهایی که شرح و بحثش در این نوشتار نمیگنجد (خفیفِ غیرعلنی و غیرمستقیم، شدیدِ علنی و مستقیم).
اما در پاسخ به این سؤال میتوان با رویکردی شتابزده پاسخی سطحی به آن ارائه نمود و گفت: آری! رفتارهای خشن و سلبی نتیجه خواهند داد، چراکه میتوان با تنبیه و به خطر انداختن منافع اشخاص، بروز بیحجابی را سرکوب و تغییر رفتار اجتماعی ایجاد نمود.
اما از منظر روانشناسی اجتماعی واقعیت اجتنابناپذیر این چنین نیست، چرا که همانطور که در بخش دوم این نوشتار توضیح دادم، این بخش از جامعه بیحجابی را مُنکر تلقی نمیکند؛ بلکه آن را «نماد اعتراض» و «ارزشمند» میداند، رفتاری که این دو ویژگی را داشته باشد با سرکوب خاموش نمیشود، بنابراین چنین تدبیری حتی اگر بهظاهر نتیجهبخش باشد به دلایل ذیل اثربخش و پایدار نخواهد بود:
1) کشف حجاب عملاً نُمادی است که بخشی از جامعه برای انتقالِ اعتراض و مخالفت خود برگزیده است، تا وقتی عوامل اعتراض آفرین وجود داشته باشند، مقاومت و اعتراض هم ادامه خواهد داشت.
2) همانطور که اشاره شد، بعد از رویگردانی از ارزشهای دینی، ارزشگزینی مجدد رخداده است؛ اساساً مسئلهٔ ارزش یک امر درونی است و نمیتوان با عواملِ بیرونی ارزش درونی شدهای را تغییر داد (بهزور تنبیه).
3) تنبیه نهتنها درمان نیست؛ بلکه نوعی کتمان محسوب میشود! در واقع برخوردهای خشن و سلبی منجر به تغییر رفتار عمقی نمیشوند، به همین دلیل در غیابِ عامل بازدارنده، رفتارِ منع شده، دوباره باقدرت بیشتری تکرار خواهد شد.
4) امکان مواجههٔ مستمر در این موضوع وجود ندارد، چرا که نمیتوان میلیونها انسان را در چنین موضوعی که نهتنها مُنکر تلقی نمیکنند بلکه «نماد مقاومت و اعتراض» میدانند و «ارزشمند» هم میشمارند، همواره پاسبانی نمود.
5) تنبیه نهتنها علّت رفتار را رفع نمیکند، بلکه با تشدید سه عاملِ ریشهای «بدبینی»، «بیاعتمادی» و «نااُمیدی»، موجب عمیقتر شدن مقاومت و بهتبع آن شدیدتر شدن عکسالعملها میشود (شخص با جابهجایی بر روی پیوستار از سطحِ بیتفاوت به سطحِ مخالف و سپس مبارز منتقل میشود).
6) حاکمیّت توان تنبیه مروجانِ سامانمند، قدرتمند و بانفوذ ارزشهای غربی را ندارد! مروّجانی (داخلی) که در طول چند دهه با استفاده از فرصتی که کژ کاری حکمرانی در اختیارشان قرار داده است، رشد و قدرت یافته و بهصورت شاهرگی و مویرگی گسترش پیدا کردهاند. در واقع عدمِ وحدت رویه در برخورد با عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ عمومی، استاندارد چندگانهای به جامعه مخابره میکند که از تأثیر تنبیه میکاهد (عواملی همچون محتوای دروس دانشگاهی، پیامهای بازرگانی تلویزیون، نمایشِ سبکِ زندگی سلبریتیها و…).
در این بخش از مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه کلام آخرم را خطاب به تصمیمگیران عرض میکنم: بزرگواران، مَثل «برخوردهای باتومی» یا حتی «اقدامات فرهنگی» بدون حلِ مسائلِ مربوط به «حکمرانی سیاسی اقتصادی»، مَثل «سیلیزدن» یا «یخ ریختن» به کتری در حال جوشی است که زیرش مشعلی روشن است! شاید عامل چنین کاری خود را بسوزاند امّا نمیتواند لذتِ نوشیدنِ آبی گوارا را تجربه کند! راهحل مشخص است، مشعل زیر کتری را خاموش کنید! چالشهای سیاسی اقتصادی را رفع کنید، سپس اقدامات فرهنگی تربیتی مؤثر انجام دهید، بعد از آن کمی صبر کنید تا بتوانید از نوشیدنِ آبی گوارا لذت ببرید!
روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه : پینوشت
1) تمام مباحثی که گسترش بیحجابی را نتیجهٔ عملکرد متولّیان فرهنگی (صداوسیما، سینما، شبکه نمایش خانگی، وزارت فرهنگ، فضای مجازی و…) میداند را درست میدانم؛ اما اختلافنظری با این عزیزان دارم که تجویزم را متفاوت میکند. ایشان «اهمال فرهنگی» را ریشهٔ گسترش سبک زندگی غربی میدانند و فکر میکنند که اگر متولّیان فرهنگی قویتر عمل مینمودند چنین چالشی ایجاد نمیشد، اما حقیر، «اهمال و کژ کاری حکمرانی سیاسی-اقتصادی» را عامل اصلی دانسته و معتقدم اهمال فرهنگی بهعنوان عاملِ مکمل، چالش موجود را تقویت کرده است. امروز هم کار به جایی رسیده است که فعالیتهای فرهنگی تأثیر متناسبی نمیگذارند و چندان مؤثر واقع نمیشوند.
2) باتوجهبه پیچیدگیهای امر سیاسی، شاید گروهی اندک برای ساختارشکنی تطمیع و آموزشدیده باشند، این گروه را از مردم نمیدانم (معاندین)، به همین دلیل در تقسیمبندیم به آن اشاره ننمودم. اما نکتهٔ قابلِتوجه اینجاست که حرکتهای سازماندهی شده بدون حُسنظن، اقبال و حمایتِ عمومی نتیجهٔ قابلتوجهی نخواهد داشت.
به پایان مقالهٔ روانشناسی حجاب و مقاومت جامعه رسیدیم، خوشحال میشوم درخصوص حجاب و برخورد جامعه با آن نظرتان را بخوانم، لطفاً اگر برایتان ممکن بود، با ثبت نظرتان در بخش دیدگاه خوشحالم کنید.